مریضی نامه
چو برهم ریخت تنظیمات ماضی روم گریان و نالان پیش قاضی بگویم دید و متراژم خراب است همه تخمین بنده روی آب است اگر پا را نهم بر نردبانی چو…
← ادامه شعرچو برهم ریخت تنظیمات ماضی روم گریان و نالان پیش قاضی بگویم دید و متراژم خراب است همه تخمین بنده روی آب است اگر پا را نهم بر نردبانی چو…
← ادامه شعربه پیشش که باشد مرا زندگی سعادت نماید کنم بندگی فقط قصد من بوده شوخی و نرد خدایا نگردد دلش پر ز درد گر عالم به یکسر به یکسو نهند…
← ادامه شعردو به جمع دو نشد حاصل چهار ماندهام زین جمع و تفریق بهار گر که یک با یک نگردد همقرین ای خدا رحمی نما بر کمترین راه در رفتی نشان…
← ادامه شعرسال گوسفند است و من گاوم هنوز از چه میگویی سخن خوابم هنوز اسب بودم که این چنین بختم نشست گوسفندی از پی اسبم بجست نی ز قصابان نماید او…
← ادامه شعربیا جانم که ماهی از بهار است لگام اسب دست شهریار است چه گویم خوبیش که بیشمار است همه بدبختی از من در فرار است چرا دلبر فغان تو ز…
← ادامه شعرچو یادم فتد جمله کاران پیش من و کیسهی اشتباهات خویش یقیناً گلایدر برای من است سخن کاملاً واضح و روشن است منم آنکه باید سوارم کنند بسان یکی اسب…
← ادامه شعرگلایدر چو دیدم به یادم فتاد که حتماً از این نقشه باشیم شاد بباید که ترغیب پرواز گفت از آخر همه تا به آغاز گفت که تا میل او سوی…
← ادامه شعرهمه دانند حرف من همین است که گویم خوبشان زیر زمین است که تا جنباند آن الحد ز رویش ملک تندی بخواهد رفت سویش که ای حوا عذاب آدمیت چرا…
← ادامه شعرگفته بودند که وامی بدهند بهر طلاق شاید این امر شود به کل حوا ابلاغ تا که دیگر نستانند از آدم سفته گیر بازار بود همسر حتی خفته دیدن روی…
← ادامه شعربه نام او که دانای جهان است به اعماق مسائل نکتهدان است دوباره بازگردم سوی دردم بگویم از چه بابت روی زردم از اوضاع مضارع یا که ماضی روم از…
← ادامه شعر