گوشی شکسته
شدم آزاد من از دست گوشی چو دیدم که شکست و شد فروشی خیال من چنان گردیده راحت نخواهد آمد از حوا خروشی نیاید هیچ آلارمی ز حوا لباس جنگ…
← ادامه شعرشدم آزاد من از دست گوشی چو دیدم که شکست و شد فروشی خیال من چنان گردیده راحت نخواهد آمد از حوا خروشی نیاید هیچ آلارمی ز حوا لباس جنگ…
← ادامه شعرعیالم میکند شبها دعایی که میگردد حقوق من هوایی بگویم نازنینم همسر من دعای تو شده درد سر من نمیدانی شب گوجه فرنگیست شکم سیر کردنم نوعی زرنگیست ز مرغ…
← ادامه شعرعیالم نوهی حوا بودست کلاه آدمی را او ربودست چه دانی درد این بیچاره را تو ببینی تا کجایم پر ز دودست اگر یک وقت بحثش را کشم پیش خدا…
← ادامه شعرنیم بنده از آن ذلیلان زن که بر گردنم تا نهند یک رسن به این علتم گشتهام در به در گهی در یسار و گهی در یمن چقدر پرهزینه است…
← ادامه شعرچو تامینم بود هم اشتباهی بگو از بنده مسکین چه خواهی حقوقم میرود هر سال بالا نهند در پیش من یک کوره راهی چقدر تلخ است جانم خنده طنز تمام…
← ادامه شعراپک ای کاش پول واحدی داشت زمین را لرزه ای باید که وا داشت به پشتیبانی چاه هــای نفتــم نترسم از کــس و دیگــر نیفتم خدا داند که زورم بیشمار…
← ادامه شعرچو سایت بنده گردیده مهآلود قلم میترسدم از شهر پردود چه باید گویمت تا که بدانی چهها که نیست در این تار و این پود اگرچه گفتنیها بوده بسیار بخواهم…
← ادامه شعر