شکرخنده20

خدایا تو دانی که دیگم تهی است
به کفگیر دست بردنم ابلهی است

صدای ته دیگ چون راست شد
بسی رنگ خوبان که چون ماست شد

چه گویم تورا من عزیزم بهار1
اشاراتی از یک بود در هزار

همان به به‌هم کم زنم آش را
نگیرد نخود رنگ این ماش را

که آشم ندارد به روغن گذار
بباید که پا را نهم در فرار

که صحبت دراز است و نغزش کم است
چو همکار ماند که مغزش کم است

1: بهاره (دخترم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *