قلم بهتر نسازی لخت و عورش
نبینی تا که هرگز سنگ گورش
ز یخبندان فصلش دور داری
هزاران لایه روی نور داری
خواصان را گشایی پرده از راز
درون پرده عامی را نهی باز
همان بهتر که عامی خواب گیرد
ز دوغ و کشک خویشش آب گیرد
اگر نامحرمی آید به بازار
هزاران فتنهها گردد پدیدار
عومان را حذر کردن بباید
به پیشش ناکسان گفتن نشاید
خواصان بایدت معنی ربایند
ز مغز گفتهها لایه زدایند
