شکرخنده4

کمی خواهم تو را گویم ز منزل
که دانی تا کجایم رفته در گل

که دارم از گذشته یادگاری
گلویم را گرفت او در کناری

که ذوق طنز را بنما تو خاموش
نمایم بنده هم باجت فراموش

از آن روزم قلم ترسیده از او
شوم در رعشه چون آید همان بو

به سوی دخترانم ساز گیرم
خدا یاری کند پرواز گیرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *