در باد نبودم
با باد بودم
پیمودنی عبث مدار پوچ را
آنگاه که نشسته بود
بر شاخههای اگر
هزار پرنده امید
میشنیدم زمزمههای کوچ را
کشتی نشستگان شایدهایم
امواج بایدها را چه نفسگیر پارو میکشد
تا شایدی دیگر سوسو زند ساحلی آرام
به باور کودکانم
در باد نبودم
با باد بودم
پیمودنی عبث مدار پوچ را
آنگاه که نشسته بود
بر شاخههای اگر
هزار پرنده امید
میشنیدم زمزمههای کوچ را
کشتی نشستگان شایدهایم
امواج بایدها را چه نفسگیر پارو میکشد
تا شایدی دیگر سوسو زند ساحلی آرام
به باور کودکانم