گلایدرنامه2

چو یادم فتد جمله کاران پیش
من و کیسه‌ی اشتباهات خویش

یقیناً گلایدر برای من است
سخن کاملاً واضح و روشن است

منم آنکه باید سوارم کنند
بسان یکی اسب بارم کنند

چه‌ها که ندارم من از اشتباه
که یک کوه باشد به پشتم گناه

خدایا تو توفیق دارم نسیب
گشا راه شادی برایم حبیب

که دمّ گلایدر اگر برشکست
ندارم دگر هیچ جای نشست

و یا گر که کنده شود بال او
نپرسد دگر هیچکس حال او

کجا باید آن را فرود آورم
ندارم سپندی که دود آورم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *