پریشان نامه 2

پریشان نامه‌ها را برده‌ام دست
چه دانی حال این گوینده مست

به قدری ضرب و تقسیمم روان است
که اقلیدس به پشت من دوان است

فقط چون از سر برج می‌هراسم
فراری می‌شود از من حواسم

چنان ضربی به پیشم گشته انبار
که درد من شده در حد خروار

به قدری یک گریزد از یگانم
که می‌پاشد به آخر هم روانم

چرا باید چنین وضعی کشم پیش
که باشد در گرو هر گوشه‌ای ریش

همان بهتر که باشم بی‌سوادی
دهم این دفترم را هم به بادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *