رسیده پانزده سالی اسارت
که عمرم رفته با کلی خسارت
نمیدانی سیهچالی که بودم
چهها که جای اسپند داد دودم
که جرئت بهر گفتن نیست دیگر
همان بهتر که پایین باشد این سر
اگر یک ذره سر بالا بگیرم
گلویم را فشارد تا بمیرم!
بباید آنقدر خواهش نمایم
بگویم نوکرم، آنِ شمایم
که شاید کم کند از لطف، آزار
فرستد همچو یک برده به بازار
