پسرخاله که میمش پیشوند است
معانی نوشتارش بلند است
نوشتاری که گر بر سنگ خوانی
یقیناً آب میگردد به آنی
قلم را بر دوات رنج دارد
چه گویم در ضمیرش گنج دارد
ولی جانم سترون روزگار است
تمام دخل روزانه نهار است
نهاری که ز هجر مرغ نالد
ز درد دوریش چشمان بمالد
که شاید گیردش روزی به چنگال
بسان ببر هندی قلب بنگال
برد پیش عیال و بچههایش
شبی فارغ شود از غصههایش
