شکرخنده8

به روی تو چه تشبیه سازم ای مه
ز دردت از کجا آغازم ای مه

نمی‌دانی که هجرت صبر ما برد
زبان خاموش و دل آوازم ای مه

از آن زلف محبت چون شوم دور
چه گویم خود کجا اندازم ای مه

برم حسرت به مرغان غزل خوان
که جغد پیر و بی‌آوازم ای مه

اگر امید دیداری دگر بود
سر و جان را به آن در بازم ای مه

ز جان اسمی چرا آرد عنایت
هر آن چیزی که دارم بازم ای مه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *