شکرخنده5

چون دشت بی آب و علف گردیده این گلزار من
پاشد فلک افسردگی هر لحظه بر رخسار من

هردم به رنگ تازه‌ای می‌گردد این چرخ و فلک
شکرا که ثابت مانده است این دفتر و خودکار من

فصل بهار است و همه مرغان به فکر روی گل
ما را عذابی شد الیم این رشته افکار من

مجنون که از عشق رخ لیلی به صحرا شد نهان
فرزانه و عاقل شود گر بشنود اظهار من

آن کس که دارد می به خم سر را ببندد او نکو
در گوش خود گیرد همین یک مصرع از اشعار من

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *