نمیدانم حقوقم چند بخش است
همین دانم که گیر چند نقش است
یکی نقش است بر آبی روانه
که قبضش میرسد هر دم به خانه
چو همکارم نماید بخش او را
به جانم میکند او سیخ مو را
تو ای همکار خوب و نازنینم
همان بهتر که من بخشت نبینم
نماند از حقوقم یک ریالی
اگر دارد به سر همسر خیالی
و یا میلش کشد گر بر لباسی
نخواهد ماند در جیبم پاپاسی
