سال خروس

دو به جمع دو نشد حاصل چهار
مانده‌ام زین جمع و تفریق بهار

گر که یک با یک نگردد هم‌قرین
ای خدا رحمی نما بر کمترین

راه در رفتی نشان من بده
خود خفتان و کمان من بده

دفترم را جمع بیجا بسته‌ام
از ممیز بودن خود خسته‌ام

تا بپوشم من لباس جنگ را
سر ببرّم این خروس لنگ را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *