به مرغ طبع قلم همساز کردم
روایت را به هجو انباز کردم
همان هجوی که قبلا گفته آمد
یکایک در شاهان سفته آمد
ز نو برگیرم این کلک فقیرم
همان بهتر که همسازی نگیرم
اگرچه داردش در خود بسی گنج
ولی باید که روحت را دهی رنج
همان رنجی که گل پژمرده گردد
تمام برگ او افسرده گردد
که طبع مرغ و اردک فرق دارد
یکی را شاد و دیگر غرق دارد
به شط بط مینماید دلنوازی
از امواج مهیبش هست راضی
ولی بیچاره مرغ از این هنر دور
مگر اینکه همیرانند با زور
